کد مطلب:188937 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:230

اندیشه بالنده
اندیشه بالنده امام همام پندارهای محمد بن منكدر را این گونه شفاف می سازد: اگر در این حال از دنیا بروم در طاعتی از اطاعت های خدا از دنیا رفته ام و به آن افتخار خواهم نمود. من تلاش می كنم تا زندگی خویش را تأمین كنم تا به همانند تو و مردم محتاج نشوم. من از آن گونه مرگ بیمناك هستم كه در حالی رحلت كنم كه در حال انجام گناه باشم، و انما كنت اخاف الموت لو جائنی و انا علی معصیة من معاصی الله. [1] .

اندیشه آن گونه شفاف و وحیانی است كه تمام كژراهگی را سامان می دهد؛ كه كار و تلاش و سازندگی دنیاخواهی نكوهیده نیست. تلاش برای تأمین زندگی خویش و بی نیازی از دیگران افتخار هر مسلمان است. چه افتخاری از این بهتر كه من در حالی رحلت كنم كه در تلاش و سازندگی هستم و برای معاش خویش و بی نیاز شدن از دیگران می نمایم.

همچنین این نكته ی برجسته از اندیشه و سیره ی امام، شفاف است كه كار و تلاش برای هیچ كس عار و ننگ نیست. حتی اگر شخصیت برجسته ای همانند باقر العلوم علیه السلام باشد، نه تنها كار و تلاش عیب نیست، بلكه افتخار است. این اندیشه اصلاح كژ اندیشی هاست كه برخی چون خود را شخصیت می پندارند، و یا چون از موقعیت اجتماعی برتر بهره مند هستند؛ كارهای این گونه را بر خود هموار نمی سازند. كار و تلاش این گونه را در تضاد با شخصیت خویش می پندارند!



[ صفحه 69]



امام همام بر این پندارهای غلط، خط بطلان می كشد و پیروان خویش را از این گونه پندارهای بی اساس هشدار می دهد. مبادا كه این كژراهگی ها در زندگی آنان راه یابد. اندیشه بالنده امام ترغیب بر تلاش و سازندگی و آبادگری است. از سستی و تن پروری و بی همتی كه آسیب سعادت انسان است بر حذر می دارد. این است اندیشه بالنده و رفتار سترگ و سازنده امام همام. و این اندیشه و سیره از فضایل برتر امام می باشد كه فرزند فاطمه (سلام الله علیها) از خود به یادگار می نهند؛ كه عبادت تنها به نماز و روزه حج و عمره و تلاوت قرآن و... نیست. كار و تلاش سازنده و آبادگری، بزرگ ترین فضیلت و عبادت خداست؛ كه هر كس در آن حالت رحلت كند، در حالی رحلت نموده است كه برای وی افتخار است. همانند رزمنده جبهه نبرد كه هنگامی كه به شهادت می رسد، در حال افتخار به جان آفرین جان سپرده است. كه تلاشگر سازنده همانند مجاهد رزمنده می باشد، الكاد علی عیاله كالمجاهد فی سبیل الله! [2] .


[1] ارشاد، ج 2، ص 161 و 162، فصول المهمه، ج 2، ص 888، كشف الغمه، ج 2، ص 337.

[2] وسائل، ج 12، ص 43.